جهان کثرت‌گرا، یکی دیگر از آثار جیمز است که برای شناخت فلسفه دین او حائز اهمیت است. او در این اثر به بیان مبنایی مابعدالطبیعی برای نگرشش راجع به خدا پرداخته و طرحی کلی از دلالت‌های دینی آرای مابعدالطبیعیش به دست داده است. در مورد جیمز یک چیز قطعی است، او عمیقا درگیر پرسش‌ها و مسائل دینی بود و هوش و فراستش را هم در مقام یک روانشناس و هم به عنوان یک فیلسوف صرف حل آنها می‌کرد. اصل محوری فلسفه دین جیمز این است که مسائل مربوط به حقیقت و حقانیت دین و توجیه و تدلیل اعتقادات دینی باید از منظری مناسب مورد بررسی و توجه قرارگیرد تا بتوان پاسخ‌های شایسته‌ای به آنها داد. نکته مهم در آثار جیمز راجع به دین این است که او ابتدا آن رهیافت‌هایی را که مانع از پیشرفت در شناخت و ارزیابی دعاوی دینی می‌شوند کنار بنهد و سپس مجموعه ملاک‌های غنی‌تر و مؤثرتری برای چنین پیشرفتی به دست دهد.

جیمز در سخنرانی اول پراگماتیسم، اثری که روش‌شناسی فلسفی خود را به طور کامل در آن تشریح می‌کند اعلام می‌دارد که هدف اصلی فلسفه عمل‌گرایانه‌اش این است که بین دو گرایش عمده در فلسفه انس و تالیفی پدید آورد. او می‌گوید که معضل کنونی در فلسفه آنگونه که با بحث دین مرتبط است بدین شرح است: در یک سو فیلسوفانی قرار دارند که گرایش تجربی و علمی دارند و بر این رای هستند که اعتقادات دینی باید توسط شواهد و قرینه‌های تجربی توجیه و مستدل شوند. در سوی دیگر فلاسفه نظری به ویژه استعلاگرایان (transcendentalists) و ایده‌آلیست‌های مطلق جای دارند. این فلاسفه قائل به دیدگاهیند که می‌توان آن را دینی نامید. اما جیمز بر این نظر است که دیدگاه آنان یکسره انتزاعی و از لحاظ تجربی تهی است و ربطی به زندگی دینداران ندارد. یکی از ایرادهای اصلی جیمز به فیلسوفان نظری این است که این‌ اندیشه‌وران مسائل دینی را اساسا مسائل نظری می‌دانند که منحصرا به مدد براهین عقلی حل شدنیند.

 

منبع: https://fa.wikifeqh.ir/%D9%88%DB%8C%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%85_%D8%AC%DB%8C%D9%85%D8%B2#_%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87%20%D8%AF%DB%8C%D9%86%20%D8%AC%DB%8C%D9%85%D8%B2